محل تبلیغات شما
مهمان‌های پر سر و صدایی بودند. از آن ناخوانده‌ها که آدم را به وجد می‌آورند. اولش آنقدر پشت در سر و صدا کردند که بدون شنیدن صدای زنگ، در را به رویشان باز کردم. بعد نمی‌دانم اصلا سلام دادند یا نه، همین‌طور سرشان را انداختند پایین و آمدند توی حیاط اولش ترس برم داشت که نشناخته و ندیده چرا باید این چهار مهمان بروند تو؟! اما خدایی برخوردشان حرف نداشت و شیفته کمالاتشان شده بودم. اما اجازه ندادم داخل خانه شوند.

ما رو به اسم صدا بزنید!

اشک من و دیپلم پدرم!

زل زله بود و دیگر هیچ!

اولش ,مهمان‌های ,سر ,مهمان ,بروند ,تو؟ ,را به ,سر و ,ندیده چرا ,و ندیده ,نشناخته و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها