قرار نبود دیگه حرف و سخنی از شرکت قبلی باشه به نظرم میومد زیادی غیبت کردم و خدا از سر تقصیراتم نمیگذره! اما چند روز پیش یه اتفاقی افتاد که مجبور شدم دوباره به تجربیات سالیان نه چندان دور مراجعه کنم! بعدش دیدم بد نیست کهاین گنجینه پر از تجربه رو گاهی باز کنم بقیه هم ببینن توش چی بودهما رو به اسم صدا بزنید!
اشک من و دیپلم پدرم!
زل زله بود و دیگر هیچ!
یه ,رو ,خدا ,کنم ,چی ,پولی ,8 سال ,سال کارسخت، ,7 8 ,از 7 ,که از
اشتراک گذاری در تلگرام
تبلیغات
درباره این سایت